|
وقتی دنبالهدار هالی در سالهای ۱۹۸۵/۱۹۸۶ از نزدیکی زمین عبور کرد، روح کودو، یعنی روح من، تازه کمی در سفر بین ستارهای خود آرام گرفته بود که وقت پریدن دوباره فرا رسید.
|
|
سفر به هدف خود رسیده بود؛ سیاره زمین از نظر فیزیکی قابل مشاهده بود. آنجا، آبی رنگ، قرار داشت و من فوقالعاده هیجانزده بودم که از بشریت در جهش آگاهیاش به بُعد بعدی حمایت کنم.
|
|
|
با وجود فاصله زیاد ۵۰۰ میلیون سال نوری، سفر من کاملاً سریع بود؛ احتمالاً کودو توانسته بود از یکی از آن کرمچالههای افسانهای استفاده کند که به شما امکان میدهد به سرعت در فضا و زمان و هر کجا سفر کنید.
|
|
این مزیت بزرگی دارد که پیوند معنوی و ذهنی بین روح من و دنیای زادگاهم هنوز بسیار قوی است. من میتوانم در هر زمانی ارتباطی آگاهانه و دو طرفه با خدایانم و ماهیت نظم جهانیمان برقرار کنم.
|
|
|
|
من به خوبی آموزش دیده و تحصیل کرده بودم، با این حال هنوز مجبور بودم با دو دگرگونی شدید کنار بیایم: اول، ورود به جو زمین، و سپس فرود آمدن روی زمین و در واقعیت. خوشبختانه، در طول فرود دوگانهام، لباس فضایی و تمام لوازم جانبی آن دست نخورده باقی ماندند و به من اجازه دادند تا نامرئی کنندهام را فعال کنم.
|
|
|
نامرئی بودن مطلق من میتوانست روی آن دستگاه تنظیم شود، و من به شدت به آن نیاز داشتم تا در آرامش برای وظایف پیش رو آماده شوم. آهنگ کودو "Ich düse im Sauseschritt" (من با سرعت سرسامآوری در حال حرکت هستم) از رادیو در دوردست پخش میشد و من تعجب میکردم که آنها از کجا میدانند که من رسیدهام.
|
|
|
متن آهنگ کودو
|
|
انسانها به گونهای سیمکشی شدهاند که هرگز اجازه نمیدهند هوش برتر چیزی به آنها بگوید. زمین سیارهای شگفتانگیز با انسانهای شگفتانگیزی است که تنها از یک چیز رنج میبرند: همه آنها در خودخواهی واهی خود گم شدهاند. اما توسعه روی زمین اکنون به نقطهای رسیده است که انقلابی عظیم در آگاهی در شرف وقوع است.
|
|
بخشهای بزرگی از ناخودآگاه (ناخودآگاه) به قلمرو خودآگاه آورده میشوند؛ آگاهی به طرز چشمگیری گسترش مییابد، گویی فرد به طور مداوم دوز خفیفی از داروهای افزایشدهنده آگاهی مانند سیلوسایبین، الاسدی یا مسکالین مصرف کرده است. از طریق ارتقاء آگاهی انسان، ناخودآگاه جمعی در درجه اول به یک آگاهی جمعی تبدیل میشود.
|
|
دوستان و شرکای انسانی که ما موجودات فرازمینی انتخاب کردهایم، با دقت انتخاب شدهاند. کسانی که از قبل به توسعه آگاهی و روشنبینی خود توجه کردهاند، طبیعتاً بهترین پیشنیازها را به همراه دارند.
|
|
|
ما فقط مستقیماً با شرکای انسانی خود کار میکنیم؛ با توجه به شیوهی فعلی برخورد انسانها با یکدیگر، اکیداً به ما توصیه شده است که فقط به شرکای انسانی خود اجازه نزدیکی شخصی بدهیم و هویت واقعی خود را آشکار کنیم.
|
|
|
|
از آنجا که زمین اکنون به این جهش دگرگونکننده نیاز دارد و خود نیز برای آن تلاش میکند، اکنون زمان ایدهآلی است. اما دگرگونیها میتوانند دردناک نیز باشند، و نفس، که قرار است از جایگاه مطلق خود به زیر کشیده شود، اغلب به شدت در برابر آن مقاومت خواهد کرد.
|
|
کل ماجرا فرآیندی چند ماهه است، نه چند روز و نه چند سال.
|
|
وقتی ناخودآگاه جمعی یا ضمیر ناخودآگاه به خودآگاه تبدیل میشود، ما در یک جامعه ارتباطی بسیار شبکهای زندگی میکنیم، شبیه به بیداری آگاهی سیاره. شفافیت مطلق در حوزه آگاهی پدیدار میشود. دیگر هیچ رازی وجود ندارد، فقط اعتماد.
|
|
|
مردم به طور فزایندهای خود را به عنوان اعضای یک پیکر مشترک تجربه میکنند.
با پایان عصر ارتباطات اولیه، دیگر جایی برای خشونت وجود ندارد. اعتماد مطلق مستلزم شفافیت مطلق است. شفافیت مطلق، اعتماد مطلق را ممکن میسازد.
|
صفحه اصلی
2003
|
|